افسردگی سازمانی بیش از آن که یک بیماری و متعاقب آن یک مقوله درمانی باشد، یک پدیده ملی است که باید از نگاه ملی به آن نگریست. افسردگی در واقع یک محرومیت و ناکامی از دستیابی به اهدافی است که هر سازمان یا کارکنان آن بنا بر شرایط و وضعیت موجود با آن مواجهه می شوند و این موضوع می تواند علاوه بر تضعیف جایگاه و عملکرد سازمان باعث آثار سوء بر بهره وری سازمانی باشد و این در حالی است که بهره وری سازمانی و شغلی امروزه یکی از نگرانیهای مهم مدیران و دست اندرکاران به حساب می آید . همه ساله تعداد زیادی از کارمندان در کشورهای جهان با پدیده ای به نام افت بهره وری شغلی مواجهند که افت شغلی ومتعاقب آن آثار سوء اقتصادی در شکل ملی می تواند علاوه بر مخدوش نمودن منافع سازمان، کارکنان و مردم، تأثیر ناگواری بر سلامت روان مردم گذاشته و نگرانی نامطلوبی برای خانواده ها به دنبال داشته باشد.