يكي از نكاتي كه در رابطه با هر يك از فِرَق اسلامي بايد مورد بحث و بررسي دقيق قرار بگيرد، تاريخ و انگيزه پيدايش آن فرقه است.
طبق روايت نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) كه فرمودند:
تفترق أمتي علي ثلاث و سبعين فرقة، كلها في النار إلا فرقة واحدة.
أمت من به 73 فرقه متفرق خواهند شد و جز يك فرقه، تمام آن فِرَق، اهل آتش هستند.
ميزان الاعتدال للذهبي، ج2، ص430ـ لسان الميزان لإبن حجر، ج3، ص291 ـ تفسير الرازي، ج1، ص3 ـ تفسير ابن كثير، ج2، ص482 ـ الكامل لعبد الله بن عدي، ج6، ص166
ظاهر قضيه اين است كه نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) آينده را ميديد و با علوم برگرفته از وحي، جامعه اسلامي را اينچنين ترسيم ميكند. نكته جالب اينجاست كه فِرَق اسلامي مختلف، هر يك مدعي هستند كه آنان فرقه ناجيه هستند و ديگر فِرَق، باطل هستند. اشاعره ميگويند ما به حق هستيم و معتزله و ماتريديه و اباضيه و ساير فِرَق، همه بر باطل هستند. معتزله ميگويند كه ما به حق هستيم و ديگر فِرَق، باطل هستند.
در ميان فِرَق فقهي، همچنين ادعايي نبوده است. چون گرايشهاي فقهي ـ مانند حنفي و حنبلي و مالكي و شافعي و غيره ـ ، در محدوده مسائل اعتقادي، اظهار نظري ندارند و هر يك از اين منتسبين به فِرَق فقهي، از پايگاه انتسابشان به فرقه كلامي سخن ميگويند. يعني الان در داخل كشور جمهوري اسلامي، در شرق كشور، از نظر فقهي، أكثريت با أحناف است، ولي در گرايش كلامي، ماتريدي هستند. در غرب كشور، از نظر فقهي، شافعي هستند، ولي در گرايش كلامي، عمدتا أشعري هستند. حتي صوفيهايي كه در ميان اهل سنت داخل كشور داريم، در شرق كشور، فرقه نقشبنديه حضور فعالي دارد و درغرب كشور، قادريه. لذا، شناختن اين گرايشهاي كلامي و فقهي و رشتههاي تصوّف، براي ما كه ميخواهيم در رابطه با فِرَق بحث كنيم، از ضروريات است.
آنچه كه ضرورت دارد روي آن تحقيق عميق بكنيم، پيدايش فرقههاي اسلامي و تاريخ پيدايش آنهاست.
در رابطه با وهابيت، عزيزان مستحضر هستند كه امروز كشور عربستان سعودي، فعلا مهد تبليغ فرقه وهابيت است. يعني تمام وهابيان سراسر جهان، خود را منتسب به وهابيت عربستان سعودي و الهام گيرنده از تبليغات و مروّج مباني اعتقادي و فكري آنها هستند و وهابيت امروز هم عمدتا منتسب به محمد بن عبد الوهاب هستند. اشتهارشان به وهابيت، به خاطر همان انتساب به محمد بن عبد الوهاب است.
محمد بن عبد الوهاب ـ متوفاي 1205 يا 1204 هجري ـ عمده تفكراتش را در سال 1150 و اندي آغاز كرد و اولين حكومت سياسياش را در سال 1157 هجري در منطقه نجد در حومه رياض پايهريزي كرد و پيمان نظامي و فرهنگي با محمد سعود ـ جدّ اعلاي ملك فهد و ملك عبدالله ـ بست و به كمك مستشاران نظامي بريتانيا، اين فرقه و تفكر وهابيت را گسترش داد. اين كشت و كشتار و حملههايي كه به كشورهاي همسايه داشتند، دولت عثماني را عصباني كرد و نامه شديد اللحني به كشور مصر نوشت و لشكر مفصلي وارد عربستان سعودي كرد و در سال 1234 هجري، پرونده دولت وهابيت بسته شد و سرانشان اعدام شدند و عدهاي هم زندگي مخفيانهاي داشتند و به كشورهاي همسايه پناهنده شدند و يكي از آنها عبد العزيز ـ پدر ملك فهد ـ بود كه از كويت قيام كرد و با 20 سال مبارزه، در سال 1341 و 1342، دولت عربستان سعودي را دوباره تشكيل داد. الان هم آل سعود، به او منتسب هستند. اين وضع كنوني وهابيت است.
اما تاريخ وهابيت را نميشود به يكي دو قرن قبل بسنده كرد و يا ريشه وهابيت را نميشود در مباني فكري محمد بن عبد الوهاب جستجو كرد. بلكه بايد مقداري تاريخ را ورق بزنيم و به عقب برگرديم. ميبينيم كه محمد بن عبد الوهاب اگر در مسائل سياسي و كشتار مسلمانان با محمد بن سعود و با جاسوسان انگلستان همدست بود، ولي از نظري مباني فكري و اعتقادي، مروّج تفكرات ابنتيميه ـ متوفاي 728 هجري، اهل حرّان از اطراف دمشق سوريه ـ بود. تاريخ ابنتيميه را كه مطالعه ميكنيم، باز ميبينيم كه ابنتيميه، مبتكر اين تفكر باطل ضد قرآني و ضد اسلامي نبوده است و براي اولين بار در جامعه اسلامي، اين مباني فكري را ارائه نداد. گرچه خيلي از دانشمندان و اساتيد ما، بر اين باور هستند كه مؤسس اوليه و بنيانگذار فكري وهابيت، ابنتيميه بوده است، ولي بنده عقيدهام كاملا بر خلاف اين بزرگواران است.